نقد فیلم Midsommar میدسمار
نقد فیلم Midsommar میدسمار ترسناکی گُلهای تابستانی و به بیرحمی یک آسمانِ آفتابی. فیلم Midsommar، دومین تجربهی کارگردانی آری اَستر بعد از غوغای Hereditary، یک کلاسیکِ مُدرن دیگر به زیرژانرِ وحشتِ فولکلور اضافه میکند. همراه نقد زومجی باشید.
A1-MCI
هشدار: این متن داستانِ فیلم را لو میدهد.
نقد فیلم Midsommar میدسمار
بعد از بالا رفتنِ تیتراژِ پایانی فیلم ترسناک «میدسمار» (Midsommar)، به دو دلیل احساس میکردم بارِ سنگینی از روی دوشم برداشته شده است. از یک طرف بعد از بیش از دو ساعت و سی دقیقه قرار گرفتن در معرضِ تهاجمِ آزاردهنده اما همزمان تصفیهکنندهی دومین تجربهی کارگردانی آری اَستر، تیتراژ بهمعنی باز شدنِ حلقهی دستانِ فیلم از دورِ گلوی کبودِ ذهنم و کشیدنِ یک نفس عمیق بود، اما از طرف دیگر بعد از بیش از یک سال بیقراری و دلشورهی ناشی از اینکه آیا آری اَستر قادر خواهد بود تا با «میدسمار»، موفقیتِ کمنظیرش با «موروثی» (بهترین فیلمِ ترسناکم در سال گذشته) را تکرار کند، بالاخره با بالا رفتنِ تیتراژ، پاسخم را گرفتم؛ بهترین پاسخی را که میتوانستم انتظار داشته باشم را گرفتم. «موروثی» برای یک خورهی ژانرِ وحشتِ مثل من، به مثابهی معتادی بود که شیشهی آبی ۹۹ درصدِ خالصِ هایزنبرگ را در رگهایش شلیک میکند و حدقهی چشمانش گشاد میشوند. «موروثی» یکی از جمله فیلمهای ترسناکِ دورانِ پسا-«بابادوک» را داشت که میتوانم از آن بهعنوانِ تکاملِ موجِ نوی ژانر وحشت نام ببرم. یک درامِ روانشناسانه که بدنِ برهنهی کلیشههای نخنماشدهی تریلرهای ماوراطبیعهی تیر و طایفهی «کانجرینگ» را لابهلای سیمِ خاردار پیچید و به آن اجازه داد تا در حال تقلا کردن، کمکم از شدتِ خونریزی جان بدهد و بمیرد. یکی از آن فیلمهای ترسناکی که بهجای بنا کردنِ ترسش روی خرافات و روح و جن و شیطان و کلیسا، با متصل کردنِ وحشتش به لولهی اگزوزِ خانوادهای در حال دست و پنج نرم کردن با ضایعههای بیننسلی، احساسِ غم و اندوهِ پیچیده و عذاب وجدان، سوختش را از دودِ سیاه و غلیظِ ریشه دوانده در دغدغهها و درگیریهای روانی بشرِ مُدرن تأمین میکرد. فیلمی که بیش از اینکه دربارهی خُرد کردنِ ساختارِ تریلرهای ماوراطبیعه در زیر پایش باشد، دربارهی باز کردنِ قطعاتِ این تفنگِ عتیقه، گرد و غبارزدایی از آن، روغنکاری آن و تعویض کردنِ قطعات مشکلدارش برای اجرای یک شلیکِ جانانه و گوشخراش بود. نتیجه فیلمی بود که هم از ساختمانِ جوابپسدادهی تریلرهای ماورطبیعه بهره میبرد و هم آن را چه از لحاظِ فُرمی و چه از لحاظِ محتوایی، برای زمانِ حال بهروزرسانی کرده بود. به عبارت دیگر، «موروثی» حکم وارثِ بهحقِ «جنگیرِ» ویلیام فردکین را در قرن بیست و یکم داشت. «موروثی» همچون صدای جیغ مادری که یک روز صبح با جنازهی بیسرِ دختربچهاش در صندلی عقب ماشینش روبهرو میشود قوی بود. آنقدر قوی که بعد از تماشای آن دوست داشتم، بستنی بخورم و چند قسمت از احمقانهترین سیتکامی که میتوانم پیدا کنم را ببینم تا چیزی که دیدهام را شسته و پایین ببرد. «موروثی» از ظهورِ یک استعدادِ بیرحمِ جدید در ژانر وحشت خبر میداد. بنابراین بلند شدن روی دستِ «موروثی» یا ظاهر شدن در حد و اندازهی استانداردهای آن فیلم با وجودِ تمام اطمینان و اعتمادی که به مهارتِ آری اَستر داشتم، سخت بود. بالاخره همیشه این احتمال وجود دارد فیلمساز، تمام قوهی خلاقیتش را سرِ اولین فیلمش خرج کرده باشد و فیلمِ بعدی در بهترین حالت چارهای جز تبدیل شدن به تجربهای دلسردکننده در مقایسه با فیلم قبلی نداشته باشد.
اخبار فیلم و سریال در مجله لیان